پسرمون ماهانپسرمون ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
مامان ملیحهمامان ملیحه، تا این لحظه: 36 سال و 28 روز سن داره
باباوحیدباباوحید، تا این لحظه: 36 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

دلنوشته های مامان ملیحه

آشوبم

سونوگرافی غربالگری

این سونوگرافی ، یکی از سونوگرافی های نگران کننده برای هرمادری است منم که ذاتا استرسی هستم برای دومین بار با بابایی رفتیم سونوگرافی این بار به نیت غربالگری و تشخیص سلامتی تو خیلی معطل شدیم آخه دکتر هم از تهران میومد هفته قبلش نیومده بود کلی مراجعه کننده داشت اون روز بالاخره نوبت ما شد و رفتیم داخل ! بابایی مثل همیشه آروم و خونسرد کنار من وایساده بود وقتی دکترگفت سالمه خیالمون راحت شد اینم عکس دومین سونوگرافی تو اینجا همش 5 سانت بودی البته غربالگری دومرحله داره سونوگرافی و آزمایش دکترخسروی فقط پنج شنبه جمعه میومد و چون سونوگرافی رو عصر5شنبه انجام دادیم آزمایش افتاد برای شنبه که خداروشکر اونم نتیجش خوب بود نت...
30 دی 1395

اولین دیدار با مادرجون پدرجون بعد ازخبربارداری

مادرجون پدرجون قبل از اینکه من بارداربشم و رهام کوچولو بدنیا بیاد تو آبان ماه  اومده بودن خونه جدیدمون اربعین بود فک کنم ما رفتیم کرج بعد باخوداونا اومدیم قم البته عمو فریدم اومد چون اون موقع ها هنوز سرکارنمیرفت عمو فرید باخیال راحت چندروزی نگهشون داشتیم و خوش گذشت اما بعد از اون دیگه فک کنم نتونستن بیان تا اینکه رهام کوچولو بدنیا اومد و حسابی سرشون شلوغ شد بالاخره جمعه روز 17 دی بخاطرکارای بازنشستگی مادرجون و درحالیکه دیگه میدونستن ماداریم نی نی دارمیشیم اومدن قم بایه دسته گل بزرگ و یه جعبه شیرینی خیلی ازدیدنشون خوشحال شدم حیف که عموفرید نیومده بود همون شب مامان جون و خاله سمیه ایناهم با شیرینی اومدن و کلی خوشحال ش...
17 دی 1395

شنیدن صدای قلب تو برای اولین بار

بنظرم مادر شدن پروسه بسیار عجیب و پیچیده ای است ولی هرچه هست شیرین و لذت بخش هست شاید دوران مادری بهترین دوران برای درک بزرگی و عظمت خدا و خلقت موجوداتش باشد برای من هم نیز این دوران سرشار از سوال و کنجکاوی و هیجان بود وقتی برای اولین بار به همراه بابایی   رفتیم سونوگرافی (دکترخسروی در ساختمان تسنیم) احساس هیجان توام با استرس داشتم روی تخت دراز کشیدم و چشمانم رابستم و فقط منتظر یک صدایی بودم که آن صدای قلب تو بود دکتر کمی جستجو کرد تا بالاخره تو رو گیر آورد و صدای قلب نازنینت را برای ما طنین انداز کرد و با شنیدان این صدا من تازه نفس عمیقی کشیدم از اینکه خداروشکر همه چی روبراه است عکس اولین سونوگرافی تو برا...
11 دی 1395

اولین شب یلدا

امسال شب یلدا متفاوت تر ازهرسال بود به چند دلیل اول اینکه  میدونستیم درآستانه پدرمادرشدنیم دوم اینکه پدرجون مادرجون پیش مانبودن کرج بودن سوم رهام کوچولو بدنیا اومده بود چهارم رفتیم خونه مامان جون تو شب بارونی بابا وحید تو حیاط مامان جون با منقلش جوجه درست کرد خیلی خوب شده بود خیلی کیف داشت عزیزم امیدوارم به تو هم چسبیده باشه اینم عکس هنرنمایی پدرت تو این شب تو این فرآیند امیرحسین و خاله فهیمه بالاسرش بود و امیرحسین عشق باد زدن داشت کلی شیطنت کرد   ...
1 دی 1395
1